کاشان از زمانهای بسیار دور تاکنون با نامهای زیادی معرفی شده است، مانند: کیآشیان، کاسان، کاشیان، قاسان، قاشان، کاهفشان، کاهافشان و چهل حصاران. هر کدام از این نامها معانی و داستان متفاوت خود را دارند؛ برای مثال، کیآشیان به معنی جایگاه پادشاهان بوده و علت این نامگذاری آن است که آبادانی در شهر، به فرمان پادشاهان از باغ فین کاشان آغاز شده است.
تاریخ همی گوید ایوان نخستین را
در چشمه فین گشتاسب افروخته تا کیوان
محوطه تپه سیلک شامل تپه شمالی با مساحت پنج هکتار، تپه جنوبی با مساحت هشت هکتار و دو گورستان است. باستانشناسانی از جمله رومن گیرشمن باستانشناس فرانسوی – اوکراینیتبار قدمت این تمدن را حدود 10000 سال تخمین زد. قدمت برخی از آثار کشف شده از تپه شمالی به حدود 7500 سال میرسد و آخرین اثر کشف شده از تپه جنوبی مربوط به 5000 سال قبل است.
ساکنان سیلک دارای ابداعات و نوآوریهای بسیاری در صنایع مربوط به آن دوران بودند که این ابداعات را میتوان از اشیای سفالین، مسی و مفرغی بهدست آمده از این تپهها مشاهده کرد. آنها پیشرفتهای قابل ملاحظهای در کوزهگری، نگارگری و استفاده از آجرهای پخته در بناها نیز داشتند. اما ناگهان در اثر اتفاقاتی، این تمدن در تاریخ گم شد و اقوام آن بر اثر هجوم دشمنان تار و مار و گریزان شدند. برخی بر این عقیدهاند که ساکنان سیلک پس از ویرانی شهر و دیار خود به چشمهساران و به ویژه به نیاسر و نوشآباد پناه بردند.
بعد از ویرانی سیلک، از تاریخ کاشان در دورههای هخامنشی، سلوکی، اشکانی و ساسانی اطلاعاتی در دسترس نیست. البته چند محوطه تاریخی و آثاری محدود متعلق به دوره ساسانی در کاشان وجود دارد. مهمترین بقایای به جا مانده از دوره ساسانی، «آتشکده نیاسر» است.
کاشان در عهد سلجوقیان
طغرلبیگ سلجوقی بر منطقه جبل، که کاشان نیز جز آن بود در سال 442 هجری قمری سلطنت یافت. در آن زمان اصفهان را پایتخت خود قرار داد. کاشان در این برهه تاریخی به دلیل نزدیکی با اصفهان و خصوصیات جغرافیایی و اقلیمی و جذابیتهای تجارتیاش کمکم به عنوان یک قطب عمده تجاری – صنعتی در سطح منطقه و کشور مطرح گردید. ملکشاه، برای دفاع از پایتخت خود دستور ساخت قلعه مهم و مستحکم جلالی را در کاشان صادر کرد که آثار آن هنوز پس از گذشت 900 سال همچنان پاربرجاست.
این قلعه در اصل دارای عملکرد حکومتی – نظامی بوده و ارگ شهر نیز محسوب میگردید. از آثار دیگر این دوره، مدرسه صفویه که محل درس و بحث و موعظه سیدابوالرضا راوندی بود، است. این مدرسه در آن زمان از بزرگترین و عالیترین مدارس روی زمین بهشمار میرفته است.
با توجه به توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کاشان در دوران سلاجقه، هویت اصلی شهر کاشان در کالبد شهر متجلی گردید و شهر با دو محور شرقی – غربی و شمالی – جنوبی که دروازههای شهر را به هم مرتبط میساختند و گذرهای اصلی و فرعی و دو قطب اصلی یعنی بازار و قلعه جلالی، شش رشته قنات و کاریزی که آب را از سرچشمه فین به شهر میرساند، مشخص گردید.
کاشان در عهد آل بویه
کاشان از آغاز حکومت آلبویه به علت توسعه راهها و بازرگانی کشور رشد چشمگیری کرد و در مقام شهر قرار گرفت. هسته اصلی شهر شامل چند قلعه بوده است که در کنار هم قرار داشتند. به دلایلی مانند افزایش رشد و تراکم جمعیت و غیره و بعد از فرسودگی و فروریختن این قلعهها، محدود این قلعهها به محلات تبدیل شد و به این ترتیب شهر گسترش یافت.
به طور مثال محله کلهر، که در مرات قاسان به عنوان قلعه کلهر از آن یاد میشود، یکی از قلعههای قدیمی شهر بوده که در اولین توسعههای شهر در آن ادغام شده است. شهر اولیه در دوران آل بویه دارای سه دروازه به نامهای دروازه اصفهان، دروازه قم و دروازه درب باغ بوده است.
کاشان در عهد صفویه
شاه اسماعیل اول پس ار غلبه بر تاتارها و ترکمانها، رهسپار کاشان شدند. کاشان که همیشه تکیهگاه شیعیان بوده، شاه اسماعیل را با وجد و سرور تمام پذیرایی کرد. شاه اسماعیل در باغ زیبای فین سفرهای رنگین گسترانید و عموم اهالی را به ضیافت خواند.
پس از شاه اسماعیل دلبستگی پادشاهان صفویه به کاشان و مردمش روز به روز افزایش یافت. بهطوریکه در زمان شاه تهماسب، بناهای مفصلی اعم از مدرسه، مسجد، تکیه، حمام، آبانبار، حوضخانه و غیره احداث شد. در همین دوران بر فراز مزار امامزادگان این شهرستان، گنبد و بارگاههای کاشیکاری و بسیار زیبایی برپا گردید. در این دوره پایتخت مذهبی و مرکز امور شرعی کشور، دارالمؤمنین کاشان شد.
با شروع حکومت شاه عباس اول دوران شکوه و عصر طلایی کاشان آغاز شد. شاه عباس در گام اول شرّ امرای خودسر قزلباش را از سر مردم بیپناه کوتاه کرد. سپس به سوی آبادانی و و عمران گام برداشت.
کاروانسرای باشکوه عباسی و سد بینظیر و زیبای قهرود از نمونههای کوچک ابنیههای تاریخی این دوران هستند. این دوره کاشان از نعمت دانشمندانی مانند ملامحسن فیض کاشانی، مهدی نراقی، ملااحمد نراقی، ملافتحالله شریف کاشانی و غیره برخوردار بود. پس از شاه عباس نیز جانشینان وی به ادامه راه او همت گماشتند. این شهر و مردمانش تا پایان دوره صفویه مورد توجه سلاطین و وزراء ایشان بودند.
کاشان در دوران قاجاریه
آقامحمدخان، با از میان برداشتن لطفعلیخان، آخرین قهرمان زند، به پیروزی نهایی رسید و در راه بازگشت از فتوحات خود، کرمان و کاشان را مورد تهاجم وحشیانه خود قرار داد. عبدالرزاقخان کاشی، حاکم وقت کاشان، در برابر این حمله دلیرانه ایستادگی کرد و دلاوریها از خود نشان داد. پس از پیروزی، آقامحمدخان، عبدالرزاقخان را مجبور به پرداخت جرائم نقدی زیادی نمود، از جرم او درگذشت و حکومت کاشان را مجدداً به او سپرد.
پس از کشته شدن آقامحمدخان، فتحعلیشاه حاکم شد. اوضاع کاشان در زمان ایشان کم کم آرام شد. در این دوران مدرسه سلطانی ساخته و باغ فین تجدید بنا شد. صنعت ابریشمبافی و شعربافی رونق مجدد یافت. در سال 1225 هجری قمری در سفر خود به کاشان، تولیّت مدرسه سلطانی را به حاج ملااحمد نراقی واگذار نمود. همچنین برای صنعت نساجی و بافندگان کاشان که در آن روزگار بی رونق شده بود، چارهای اندیشیدند و یک هزار و پانصد کارخانه شعربافی دوباره به کار افتاد.
پس از مرگ فتحعلیشاه، کاشان دچار اتفاقات گستردهای شد. بعد از انتصاب چندین حاکم نالایق و به وجود آمدن آشوب و فتنهها در گوشه و کنار شهر، سرانجام دولت وقت، حکومت کاشان را به فتح الله میرزا شعاعالسلطنه محول و خود شخصاً برای قطع ریشههای فساد به کاشان سفر نمود. پس از رفع و رجوع مشکلات، محمدشاه برای دلجویی از مردم کاشان که در این ایام بسیار آزار دیده بودند، به منزل ملامهدی نراقی رفت و براساس خواهش وی، مالیات نانوایی، قصابی و دباغی کاشان را بخشید و میزبان که به آقاکوچک مشهور بود را آقابزرگ نامید.
این حکم به شرح زیر بالای درب مسجد و مدرسه آقابزرگ نصب شد.
«به حکم محکم شاهنشاه عادل باذل، محمدشاه قاجار خلد الله ملکه و احسانا حسبالخواهش جناب شریعت آداب، حجتالاسلام ملامحمدمهدی نراقی، منال دیوان قصابی و دباغی کاشان به موجب فرمان مبارک و تخفیف مقرر آمده از تکالیف دیوانی معاف. خلافکننده به لعنت خدا و نفرین رسول گرفتار شوند. محرمالاحرام 1257»
کاشان در زمان صدرات امیرکبیر
امیرکبیر در زمان صدارت خود تلاشهای فراوانی جهت بهبود اوضاع اقتصادی، بهداشتی و غیره ایران نمود. به دلیل علاقه وی به صنعت، صنعتگران و هنرمندان همواره مورد تشویق و حمایت وی بودند و برخی صنایع در زمان صدارت ایشان رونق یافت. کارخانهجات بافت چلوار و حریر در زمان وزارت این بزرگمرد در تهران و کاشان دایر شد و چند تن از هنرمندان برای آموزش به خارج فرستاده شدند.
برای مثال در آن روزگار حاج محمدحسین کاشانی، پارچهای در کاشان بافت که ضخامتش از ماهوت کمتر نبود ولی لطافتش به مراتب زیادتر بود. امنای دولت آن را بسیار پسندیدند و برای تولید دوهزار ثوب کلیجه (نیم تنه بلند مخملی) برای اهل نظام به ایشان سفارش دادند.
امیرکبیر توانست در مدت 39 ماهه وزارتش دولت را از بیگانگان بینیاز کند، سیسیتم رشوهخواری و واسطهگری در دربار و حرمسرا را متوقف، با تنظیم عادلانه بودجه، مواجب و مستمریهای درباریان و حرمسرا و هزینههای دربار و ولخرجیهای اندرونی را کاهش داد. رجال سیاسی، دولتمردان و درباریان شاه، این اقدامات و اصلاحات را منافی منافع خود میدیدند و از همان آغاز حضور ایشان در وزارت با وی مخالفت میکردند.
آنها کمکم توانستند شاه را نسبت به ایشان بدگمان کنند، تا جایی که شاه دستور قتل وی را صادر نمود. در این بین دشمنی مهدعلیا، مادرزن امیرکبیر و مادر ناصرالدین شاه که زنی قدرتمند و بانفوذ بود، از دیگران پررنگتر و برجستهتر است. او در زمان پادشاهی همسرش، که غالباً بیمار بود و علاقه چندانی به پادشاهی نداشت، خود امور کشور را انجام میداد، حتی بعد از فوت محمدشاه، یک ماه و نیم به تنهایی کشور را اداره کرد تا ولیعهد به تهران برسد.
وی آنقدر در راه سقوط امیرکبیر کوشید تا بالأخره موفق به عزل وی از مقام وزارت شد. حتی بعد از عزل ایشان، باز هم به اقدامات خود علیه امیرکبیر ادامه داد تا اینکه امیرکبیر به کاشان تبعید شد. مهدعلیا تا فرمان قتل امیرکبیر را از شاه نگرفت راضی نشد و در یک شب که شاه مست بود، فرمان قتل امیر را از ایشان گرفته و شبانه پیکی به کاشان فرستاد تا امیر را به قتل برسانند.
صنعتگران و هنرمندان کاشانی که در زمان وزارت امیرکبیر مورد توجه و حمایت ایشان بودند، پس از قتل وی به گنهکارانی تبدیل شدند که گرفتار شکنجه و عقوبت پادشاه وقت شده و هزینههایی که در اختیارشان قرار گرفته بود تا به هنر و صنعت و شغل خود رونق ببخشند، به اضافه جریمه گزاف از آنها پس گرفته شد.
کاشان در دوران مشروطه
تأسیس مدرسه علمیه آقابزرگ از نخستین اثر مشروطیت در کاشان بود. بعدها مدرسه مظفریه و اسلامیه نیز دایر گردید. در آن زمان اهالی کاشان بیست انجمن محلی تشکیل دادند و به کمک حاکم وقت، اجلال السلطنه، اوباشان که حدود دویست نفر بودند و ظلم و تعدی بسیاری در حق مردم کاشان روا داشته بودند، را اخراج و دستشان را از تصدی امور کوتاه نمودند و به اقدامات اصلاحطلبانه فراوانی دست زدند. اما به دلیل اختلافات میان شاه و مجلس، درباریان درصدد کارشکنی و مخالفت با مشروطیت برآمدند و مدیرالسلطنه به عنوان حاکم کاشان منصوب شد.
وی اوباش سابق را گرد خود جمع نمود و همان روش دوره استبدادی را ادامه داد. پس از فراز و فرودهای فراوان و یک بار عزل وی، دوباره به سلطنت رسید و در این حین روزی دستور حمله ناگهانی به علی نراقی و همراهانش را صادر نمود و سربازان وی، ایشان را دستگیر کرده و به دارالحکومه بردند. مردم شهر با شنیدن خبر دستگیری ایشان، شورش نمودند.
مدیرالسلطنه از ترس شبانه به سوی تهران گریخت. مردم نیز به زندان حمله برده و ایشان که متحمل جراحتهای بسیاری شده بودند، را آزاد کردند. از دیگر وقایع مهم دوران مشروطه در کاشان، طغیان نایبیان بود. که این غائله در دولت وثوقالدوله و به همت مردم، فروکش کرد.
کاشان در عصر پهلوی
در اوایل سالهای حکومت رضاخان پهلوی، کاشان به دلیل گرفتاری و اوضاع پرفتنه و آشوب گذشته، از ترقیات عصر جدید و پیشرفتهای ممکن محروم ماند. گروهی به تنپروری و غارتگری مشغول بودند. گروهی به زورگویی و مفتخواری و عدهای هم برای فرار از این مشکلات به شهرهای دیگر مهاجرت کرده بودند. بسیاری از اراضی و میراث شهر در این دوران به تاراج رفت.
تنها اثر گرانقدری که توانست از چنگ یاغیان در امان بماند، باغ شاه فین بود. آقای تقیزاده، وزیر دارایی وقت، توانست با کمک آقای حکمت، وزیر فرهنگ، توانستند به ثبت این اثر در فهرست آثار تاریخی ایران کمک نمایند.
در سال 1312 هجری قمری اعتمادالدوله احمد صدری، فرماندار کاشان، با کوتاه کردن دست اخلالگران به یکسری اصلاحات عمومی از جمله: آماده کردن طرح و نقشه اساسی شهر، احداث خیابانها، دایر نمودن آموزشگاه دخترانه و غیره پرداخت.
باد آباد مهین خطه کاشان که مدام
مهد هوش و خرد و صنعت و بینایی بود
هرکه برخاست بهر پیشه ز شهر کاشان
در فن خویشتنش فرط توانایی بود
لفظ کاشانه و کاشان به لغتهای قدیم
معبد و جایگه جشن و دلآسایی بود
صنعت کاشی از اینجا به دگر جای رسید
کاین هنر ویژه این شهر به تنهایی بود
فرش زیباش کنون شهره دهر است چنانک
زری و مخمل او شاهد هرجایی بود
یا خود این لهجه ناخوش سپر چشم بد است
پیش شهری که پر از خوبی و زیبایی بود
صد هنر دارد و یک عیب، من این زان گفتم
تا نگویند که قصدم هنرآرایی بود
گفت این چامه جانبخش به نوروز بهار
گرچه افسرده دل از عزلت و تنهایی بود
«ملکالشعرای بهار»